چهان زیباست و زیبا بزی

 

 

 

 

تفریحی من و شما
برچسب‌ها: طبیعت , عشق , غم , و اهوی صحرا ,

ادامه مطلب
تاريخ : جمعه 19 خرداد 1391 ا 6 بعد از ظهر نويسنده : کامران=سلطان عشق ا

دوست دارم کنارم باشی

 


 لباس هایم که تنگ می شد
 می بخشیدم به این و آن
 ولی دل تنگم را ، حالا
 چه کسی می خواهد !؟


 

 از دست زمان تیر باید بخوری،دائم غم ناگزیر باید بخوری، ۱۰۰ مرتبه گفتم عاشقی کار تو نیست، بچه تو هنوز شیر باید بخوری!

 

 انگشتم را نخ بسته ام تا به یاد آورم فراموشت کرده ام !

 


 وقتی که دیگران گفتند او تو را به خاطرخودت نمی خواهد رویم را برگرداندم افسوس که باورشان نکردم و حالا آنها رویشان را برمیگردانند . . .


 

 پشت چراغ قرمرپسرک با چشمانی معصوم ودستانی کوچک گفت:چسب زخم نمیخواهید؟ پنج تا صدتومن، آهی کشیدم و با خود گفتم تمام چسب زخمهایت را هم که بخرم نه زخمهای من خوب میشودنه زخمهای تو

 

 

آنکه میرود،نمیداند
 اما آنکه بدرقه میکند میداند کاسه ی آب معجزه نمیکند . . .

 

 

هروقت کم می اورم میگوییم اصلا مهم نیست ؛ اما تو که میدانی نبودنت چقدر برایم مهم است !

 
 

بعضیا برای اینکه، ظاهرشونو حفظ کنن ،باطنشونو نابود می کنن . . .


 

گرسنه ام گذاشتی تا حریصم کنی اما ندانستی یک عاشق گرسنه بی تحمل که شود به هر آغوشی چنگ میزند . . .!

 


تو به احساست بیاموز نفس نکشد!
هوای دل ها آلـوده است . . .

 
 

خوشحالم که ساعتها را جلو کشیده اند . حالا یک ساعت کمتر از همیشه نیستی !

 

تا كه بوديم كسي كشت مارا غم بي هم نفسي
تا كه خفتيم همه بيدار شدند
تا كه مرديم همه يار شدند
قدر آن شيشه بدانيد تا هست
نه در آن موقع كه افتاد و شكست 

تفریحی من و شما

تاريخ : جمعه 22 خرداد 1391 ا 5 بعد از ظهر نويسنده : کامران=سلطان عشق ا
.: Weblog Themes By violetSkin :.